English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (5 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
logic theory U نظریه منطقی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
logic theorist U نظریه پرداز منطقی
Other Matches
stages theory of economic growth U نظریه مراحل رشد اقتصادی نظریه روستو
material consequence U شرطی منطقی [ریاضی] [منطقی]
conditional U شرطی منطقی [ریاضی] [منطقی]
material conditional U شرطی منطقی [ریاضی] [منطقی]
implies U شرطی منطقی [ریاضی] [منطقی]
implication U شرطی منطقی [ریاضی] [منطقی]
material implication U شرطی منطقی [ریاضی] [منطقی]
paged address مدار منطقی الکترونیک که ترجمه بین آدرس منطقی مربوطه به صفحه کاغذ و آدرس واقعی فیزیکی که مراجعه شده است را بر عهده دارد
end stopped U دارای وقفه نهایی منطقی دارای سکته منطقی
labor theory of value U براساس این نظریه قیمتهای نسبی کالاها به مقادیر نسبی کارکه در تولید ان کالاهابکاررفته بستگی دارد بخش عمدهای از اقتصاد مارکس برپایه نظریه ارزش کارقرار دارد
subsistence theory of wages U نظریه حداقل دستمزدها براساس این نظریه که دراواخر قرن 81 و اوایل قرن نوزدهم رایج بوده است دردراز مدت میزان دستمزد باحداقل نیاز برای زندگی برابرخواهد بود . این قانون
classical theory of money U نظریه پول کلاسیک ها نظریه مقداری پول
malthusian law of population U نظریه جمعیتی مالتوس براساس این نظریه جمعیت بصورت تصاعد هندسی افزایش میابد در حالیکه وسایل معیشت و مواد غذائی بصورت تصاعد عددی افزایش میابد
second best theory U نظریه دومین ارجحیت . براساس این نظریه چنانچه یک یا چندشرط از شرایط لازم برای بهینه پارتو وجود نداشته باشد در این صورت رعایت شدن سایر شرایط لازم باقیمانده در ارجحیت ثانی قرار نخواهد گرفت
programmable logic array U ارایه منطقی برنامه پذیر ارایه منطقی برنامه ریزی
wage fund theory of wages U نظریه مزد بر اساس وجوه دستمزد براساس این نظریه که توسط استوارت میل بیان شده مزد بر اساس رابطه میان کل وجوه مربوط به پرداخت دستمزد و تعدادکارگران تعیین میشودبنابراین برای افزایش دستمزد بایستی یا کل این وجوه را بالا برد و یا اینکه تعداد کارگران را کاهش داد
argumentive U منطقی
intralogical U منطقی
argumentative U منطقی
not U نه منطقی
logistic U منطقی
rational U منطقی
reasonable U منطقی
dialectic U منطقی
logic U منطقی
logical U منطقی
dialectician U منطقی
logical trace U رد منطقی
dialectical U منطقی
theories U نظریه
thebe U نظریه
in the light of U نظریه
two cents worth <idiom> U نظریه
viewpoint U نظریه
outlook U نظریه
viewpoints U نظریه
queuing theory U نظریه صف
queing theory U نظریه صف
theorems U نظریه
theorem U نظریه
theory U نظریه
position U نظریه
recommendation U نظریه
lookouts U نظریه
recommendations U نظریه
lookout U نظریه
points of view U نظریه
positioned U نظریه
viewing U نظریه
view U نظریه
notion U نظریه
notions U نظریه
point of view U نظریه
opinions U نظریه
commenting U نظریه
commented U نظریه
suggestions U نظریه
suggestion U نظریه
views U نظریه
opinion U نظریه
comment U نظریه
viewed U نظریه
logical design U طراحی منطقی
logical difference U تفاضل منطقی
logical drives U گردانندههای منطقی
logical decision U تصمیم منطقی
logical connector U رابط منطقی
logical design U طرح منطقی
logic design U طرح منطقی
logical record U مدرک منطقی
logical expression U مبین منطقی
logic board U تخته منطقی
logical operator U عملگر منطقی
logical product U رکورد منطقی
logical reasoning U استدلال منطقی
logic board U برد منطقی
logical record U رکورد منطقی
logical representation U نمایش منطقی
logic card U کارت منطقی
logic circuit U مدار منطقی
logical operations U عملیات منطقی
logical operation U عملکرد منطقی
logical not U نفی منطقی
logical fallacy U سفسطه منطقی
logical file U پرونده منطقی
logical file U فایل منطقی
logical instruction U دستورالعمل منطقی
logical not U نقص منطقی
logic circuits U مدارهای منطقی
logical operation U عمل منطقی
logic array U ارایه منطقی
elench U تکذیب منطقی
logical comparison U مقایسه منطقی
logical connective U رابط منطقی
logic symbol U علامت منطقی
inconsecutive U فاقدارتباط منطقی
logic symbol U نماد منطقی
inconsequent U فاقدارتباط منطقی
logic switch U گزینه منطقی
logic sum U مجموع منطقی
logic product U حاصلضرب منطقی
logic probe U کاوشگر منطقی
logic operator U اپراتور منطقی
logic network U شبکه منطقی
logic error U خطای منطقی
logic multiply U ضرب منطقی
logic instruction U دستورالعمل منطقی
logic gates U گیتهای منطقی
logic gate U دروازه منطقی
logical function U تابع منطقی
illogic U غیر منطقی
logical error U خطای منطقی
logic analysis U تحلیل منطقی
logical cognition U شناخت منطقی
logic add U جمع منطقی
logical add U جمع منطقی
logical state U حالت یک منطقی
logic variable U متغیر منطقی
logic design U طراحی منطقی
logic operation U عمل منطقی
logic device U دستگاه منطقی
logic diagram U نمودار منطقی
logic unit U واحد منطقی
logical multiply U ضرب منطقی
ligical multiply U ضرب منطقی
logic element U عنصر منطقی
logic function U تابع منطقی
to stand to reason U منطقی است
irrationally U بطورغیر منطقی
or U یای منطقی
rational numbers U اعداد منطقی
rational expectations U انتظارات منطقی
postulating U قیاس منطقی
and U جمع منطقی
and U ضرب منطقی
sorites U تسلسل منطقی
syntaxic thought U اندیشه منطقی
syllogism U قضیه منطقی
unreasoning U غیر منطقی
consequence U نتیجه منطقی
consequences U نتیجه منطقی
stand to reason <idiom> U منطقی بودن
rational U عقلانی منطقی
alu U واحدحسابی- منطقی
postulates U قیاس منطقی
postulated U قیاس منطقی
syllogism U قیاس منطقی
logical symbol U علامت منطقی
non logical U غیر منطقی
consecution U نتیجه منطقی
logicality U منطقی بودن
logical value U مقدار منطقی
logical value U ارزش منطقی
logical unit U واحد منطقی
nonsequitur U غیر منطقی
paralogism U لغزش منطقی
postulate U قیاس منطقی
logical sum U جمع منطقی
prelogical U پیش منطقی
postulation U قیاس منطقی
two factor theory U نظریه دو عاملی
trireceptor theory U نظریه سه گیرندهای
transformational theory U نظریه تطور
transformism U نظریه تطور
trichromatic theory U نظریه سه رنگی
valence theory U نظریه والانسی
viscoelastic theory U نظریه ویسکوالاستیک
three component theory U نظریه سه مولفهای
value theory U نظریه ارزش
theory of value U نظریه ارزش
recapitulation theory U نظریه بازپیدایی
queuing theory U نظریه صف بندی
quantum theory U نظریه کوانتومی
probability theory U نظریه احتمال
probability theory U نظریه احتمالات
price theory U نظریه قیمت
poetics U نظریه شاعرانه
perturbation theory U نظریه اختلال
one factor theory U نظریه یک عاملی
network theory U نظریه شبکه
replacement theory U نظریه جایگزینی
representation theory U نظریه نمایش
social theory U نظریه اجتماعی
maxwellian view U نظریه ماکسولی
theory of saving U نظریه پس انداز
theory of rent U نظریه اجاره
theory of relativity U نظریه نسبیت
theory of numbers U نظریه اعداد
theory of accumulation U نظریه انباشته
theorization U نظریه پردازی
theorem proving U اثبات نظریه
tetrachromatic theory U نظریه چهاررنگی
noncontinuity theory U نظریه ناپیوستگی
stagnation thesis U نظریه رکود
molecular theory U نظریه مولکولی
continuity theory U نظریه پیوستگی
theorists U نظریه پرداز
theorist U نظریه پرداز
views U نظریه عقیده
capital theory U نظریه سرمایه
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com